دیگـــــــــــــــرگون

محلی برای یادداشت های حمیدرضا جیهانی

دیگـــــــــــــــرگون

محلی برای یادداشت های حمیدرضا جیهانی

۲۱ مطلب با موضوع «اندیشه، هنر، فلسفه و زیبایی شناسی :: ادبیات و شعر» ثبت شده است



اون وقت که
از چشمام رفت
؛


تازه
با دلم
،

دیدم اش،
تماشایش کردم،

دیدم ات!
890826
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۸۹ ، ۱۴:۰۹
حمیدرضا جیهانی

همه
همیشه
حرفهای مهم رو در سکوت میزنند!
تو
هم

،
این بارهم
حرف مهمی داری؟


؛
پس چرا
به زبان
نمی آوری!؟
890826 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۸۹ ، ۱۳:۵۰
حمیدرضا جیهانی

امان،
از آن مکالمه ها
که واژه هایش
بیشتر

از
جنس سکوت اند؛
تا سخن!

ناگفته ها را،
از
چشم ها،
باید خواند؛

جوابش را...

890820


پ ن:
این عکس یکی از صحنه (سکانس) های خاص فیلم داگ ویل (Dogville) ساخته فون‌تریه دانمارکی است، اینجا نیکول کیدمن داره...
[توصیه میکنم خودتون برید ببینیدش...]
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۸۹ ، ۲۳:۴۱
حمیدرضا جیهانی
 برگها،
و سکوت قدمها،
کنار درختانی که هنوز سربلند،
در مقابل باد ایستاده اند،
و





هجرت برگهایشان را با اندوه می نگرند،
سهم درخت از پاییز،


تنهایی بود!

و
سهم
من
از
تو
یک علامت سوال
؟



۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۸۹ ، ۱۱:۵۹
حمیدرضا جیهانی

" جناب معشوق!
شاید که جای همه آن عشق ها را،
تنفر پر کند،
شاید!

ولی جای همه ی آن
دوستی ها

تا ابد هرگز
تنفر نخواهد نشست...


دوست!
بیا و یارانه بمان!
890728
"


گودر 
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۸۹ ، ۲۱:۰۳
حمیدرضا جیهانی




ما که این همه برای عشق،
                     آه و ناله ی دروغ می کنیم؛


راستی چرا
     در رثای بی شمار عاشقان


                           -که بی دریغ-
خون خویش را نثار عشق می کنند،



از نثار یک دریغ هم
.
.
.
.
.
.
.
.
        دریغ می‌کنیم؟…

قیصر امین‌پور
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۸۹ ، ۱۲:۳۵
حمیدرضا جیهانی


در غلغله شلوغی های این شهر بزرگ،
برغم فاصله بی منتهی پیش رو...

چونان صدای قلقل قلبت را می شنوم،
که
ریتم نفس ام،
دم ام،
باز دم ام؛
از های گرم
هوای نفس توست!



باور نمیکنی؟
ریز نگاهی کن،
ببین!

سرم را
بر شانه تب دار تو
بر جای گذاشته
و
از خود،
رفته ام...

میرداماد- دم غروب 89/06/27
۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۸۹ ، ۱۶:۲۹
حمیدرضا جیهانی

خطوط موازی!
شاید روزی در پی یک حادثه ای،
بر سر یک تقاطعی،
گره ای زاده شود؛

عقدی جاری شود،
آشیانه ای ساخته شود!


ای کاشکی طوفان نشود؛

باران و نسیم خنکای خیال هاست،
و
باد های تند،
نرمش خیال اهالی آشیانه است...

ای کاشکی طوفان نشود!!!
890514

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۸۹ ، ۱۰:۳۹
حمیدرضا جیهانی

به‌گاهِ آمدن
به‌گاهِ آمدن ام،
در آغوشت خواهم گرفت؛

سرم را میان گیسوان‌ت خواهم کرد،

و سینه‌ام را،
پر از عطرِ با تو بودن

خواهم نمود؛

و چشم در چشم...

در اوجِ آرامش و احساس

آغوشت را تنگ تر کن...

می خواهم کم بیاورم نفس‌هایم را
تا شماره کنی حجم لذتم را،
از

با

"تو"

بودن...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۸۹ ، ۱۷:۱۴
حمیدرضا جیهانی

این منم، اشرف مخلوقـــــات!

اکنون، بر سر جنازه خویش،
سوگوار نشسته ام و می اندیشم؛

آیا
زمان آن فرا نرسیده است که
خدای بزرگ،
از آفرینش من،
"انسان

اظهار ندامتی بکند؟!
4 خرداد 89


پ. ن: خطی در حال انسان عصر پست مدرن با چاشنی ی از نیهیلیسم!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۸۹ ، ۱۸:۴۹
حمیدرضا جیهانی