من،
دیوانهی
آن لحظاتی هستم
که
چشم در چشم،
نفسهایمان به شماره میافتد
و
ما،
بیهیچ کلامی،
بیهیچ اشارهای
خواهش
بوسههای
پایانناپذیرمان را
با یک بوسه جدی
اجابت میکنیم...
دیوانهی
آن لحظاتی هستم
که
چشم در چشم،
نفسهایمان به شماره میافتد
و
ما،
بیهیچ کلامی،
بیهیچ اشارهای
خواهش
بوسههای
پایانناپذیرمان را
با یک بوسه جدی
اجابت میکنیم...